عشق . . .
عشق
واژه ای است بی انتها
شروع و پایان ندارد
هربار که برای توصیف و تعریفش کوشیدم
خود را ناتوان یافتم
تنها میدانم
عشق
تکثیر می شود
و ممکن است
در کنار کلمات دیگر توصیف شود ...
عشق
واژه ای است بی انتها
شروع و پایان ندارد
هربار که برای توصیف و تعریفش کوشیدم
خود را ناتوان یافتم
تنها میدانم
عشق
تکثیر می شود
و ممکن است
در کنار کلمات دیگر توصیف شود ...
من
دنیایمان را
نقش میکنم
اینجا درون نقش هایم بوسیدن آزاد است
من
دنیایمان را
نقش میکنم
اینجا درون نقش هایم بوسیدن آزاد است
ایـن روزهــا....
دروغ گفتــــن را خــــــوب یـاد گرفتــــــــــه ام
حــال مـ ــن خــــــــوب است
خــوبِ خــوب
فقـط زیــــاد تا قسمتــی هــــوای دلــ ــم طوفــــانی
همــراه با غبـــارهـای خستگـــــــــــــی ست
و فکـر مـی کنـــم
ایـن روزهـــا...
خــدا هـم از حـــرف هـای تکـــ ــراری مــ ــن خستـــه است
چـه حــس مشتـرکـــی داریــم مــ ــن و خـــدا
او...
از حــرف هـای تکـــ ـــراری مــن خستـــه است
و مـــن...
از تکـــ ــرار غـــــم انگیــز روزهــــایم...
آدمي که دوستت دارد، خيلي زود برايت عادي ميشود...
حرفهايش.. دوستت دارم هايش
و تو خيلي زود کلافه ميشوي...
از بهانه هايش، اشکهايش، توقع هايش...
و چون تصور ميکني که هميشه هست، هميشه دوستت دارد...
اگر زني اميــدش را از رابطه اي بريد سکــوت اختيار مي کند ;
آن زمــان عشق و دوســت داشتنش نيز بي شک زخــمي شده است .
چمــدان هاي قلبش را بسته ،
بليــط هاي موجود ذهنـش را گرفته..
و در اصل جســم اش بجا مانده .
احســاس و روحش آنجا را رها کرده و رفته است
از این تکرار ساعت ها...
از این بیهوده بودن ها...
از این بیتاب ماندن ها...
این تردید ها...
نیرنگ ها...
شک ها...
خیانت ها...
واز رنگین کمان سرد آدم ها
و از این مرگ باورها و رویاها
پریشانم
دلم پرواز میخواهد...!
مدت هاست چتر منطق را بر سر گرفته ام . . .
تا باران عشق را تجربه نکنم . . .
دیگر توان مقابله با تب و لرز برایم باقی نمانده است . . . !
دلم آغوش آن نامحرمی را می خواهد که
محرم بودنش را فقط خودم میدانم و دلم....
. . . همیشه رفتن نشانه ی خسته شدن نیست . . .
. . . شاید میروی که خسته کننده نباشی . . .
. . . که اضافی نباشی . . .
. . . که تمام احساس پاکت زیر نگاههای لبریزاز بی تفاوتی له نشود . . .
. . . می روی ودر تنها بودن هایت ملکه عذاب خود می شوی . . .
. . . که برای دیگران عذاب آور نباشی . . .
. . . شیرین، اینقدرها هم شیرین نبود
اما فرهاد به هوایش کوه کند
ولی حالا . . .
شیرین ترین "شیرین" هم که باشی . . . !
همین که "فرهادت" هوایی نشود انگار کوه کنده . . .
بی تو گفتم که می توانم زیست
سادگی کردم این میسّر نیست
♥ ♥ ♥ ♥ ♥
آن شب تلخ رفتنت تا صبح
چشم آیینه بود و من که گریست
♥ ♥ ♥ ♥ ♥
در تو تا شور خنده ها خشکید
در من این رود گریه ها جاری است
♥ ♥ ♥ ♥ ♥
پشت پرچین سبز چشمانت
راز آن گریه های مبهم چیست
♥ ♥ ♥ ♥ ♥
آن چه از تو برای من مانده است
چشم هایی همیشه بارانی ست
ایســــــتــــاده ام …
بگـــذار ســـرنوشـــت راهـــش را بـــرود … !
مـــن ،
همیــن جا ،
کنار قـــول هـایت ،
درســــت روبــروی دوســـت داشتـــنت و در عمــــق نبـــودنت ،
محـــــکم ایــستاده ام !!
ش
تنهایی یعنی …
عبور می کنم هر روز
از کنار نیمکت های خالیه پارک….
طوری که انگار کسی در نیمکت های آخرین
انتظارم را میکشد و به انجا که میرسم باید…..
وانمود کنم که باز هم دیر رسیده ام!!!!
ش
تمام دنیا
محله ی کوچکی ست
که تو در آن متولد می شوی
و من
میان بازیِ بچه های محله
به عشق تو
پیر می شوم…
باز هم که رفتی و تنهایی من سر به فلک کشیده است
باز هم که نیستی و اشکهایم سیل مانند مرا به زیر کشیده است
باز هم که سوختی و باز برای شمع شدن پشیمان شده ام
باز هم که یادت امانم را بریده است
♥
سلاااااااااااااااااااااااااااااام
♥
ما دوتا امروز که دهم شهریوره این وبو زدیم
♥
دوستتون داریم.............
♥
بوووووووووووووووووووووووس
♥
نظر هم بزارید
♥
یکی تویی و یکی من...با این مـــاه که هنوز هم این شهــــر را تحمل میکنـــد...
همین ســـــه تا بس است...
حتی اگر ماه هم نبود... من قانعم... به یـــک تو و یـــــک من ...
مگر میان تو وماه فرقی هم هست؟؟؟
ای کاش بود...آن وقت شاید همـــه چیز جــــز تو معنایی داشت...
اما...حالا که ندارد...
حالا همـــــه چیز تویی....
تمام شعـــــــرهایی که با عشــــــق میخوانم...
تمام روزهای خـــــــوب...
تمام لبخنــــــد های من...
تمام گنـــــــاه های با لذت...
تمام زندگـــــی...
همــــه چیز تویی...چیز دیگـــــری هم اگر جـــــز تو بود...
فـــــــــدای یک تبسمت...